مسعود رضایی پژوهشگر تاریخ، دلایل نقد رهبر انقلاب به تاریخ پهلوی و انقلاب کبیر فرانسه را تشریح کرد. رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده‌های شهدای امنیت بیان کردند: «هر وقت ما، بر اثر سوءِ سیاست زمامداران کشورمان، از رفتن به سمت ابزارهای قدرت روگردان شدیم، دشمن بر ما مسلّط شد. در دوران قاجار، دوران پهلوی، […]


مسعود رضایی پژوهشگر تاریخ، دلایل نقد رهبر انقلاب به تاریخ پهلوی و انقلاب کبیر فرانسه را تشریح کرد.

رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده‌های شهدای امنیت بیان کردند: «هر وقت ما، بر اثر سوءِ سیاست زمامداران کشورمان، از رفتن به سمت ابزارهای قدرت روگردان شدیم، دشمن بر ما مسلّط شد. در دوران قاجار، دوران پهلوی، این مصیبت سر این ملّت آمد؛ ملّت را قوی نکردند. لذا شما می‌بینید در جنگ بین‌الملل اوّل و جنگ بین‌الملل دوّم ــ که هیچ کدام به ایران ارتباط نداشت و اعلام بی‌طرفی هم کردند ــ کشور ما اشغال شد؛ وقتی کشوری توانایی دفاع از خودش را ندارد این‌جور میشود دیگر. این گناه زمامداران نالایق ــ بعضی نالایق، بعضی خائن و وابسته‌ی به این و آن ــ نابخشودنی است که ملّت را ضعیف بار بیاورند که نتواند از خودش دفاع کند؛ طبعاً امنیّتش از بین خواهد رفت. راه تأ‌مین امنیّت، قدرت است؛ ملّت ایران و مسئولین کشور باید این را هضم کنند: باید قوی شد.»

ایشان همچنین در دیدار خبرگان رهبری نیز به انقلاب کبیر فرانسه اشاره کردند و فرمودند: «در انقلاب کبیر فرانسه ــ که جزو بزرگ‌ترین انقلاب‌های نزدیک دوران ما است ــ هنوز پانزده سال از شروع انقلاب نگذشته بود که همان وضع قبلی، یعنی حکومت سلطنتی مستبدّانه و دیکتاتوری دومرتبه در کشور برقرار شد و همان شد. این‌همه حرکت مردم، حرکتِ متفکّرینِ معروفِ فرانسوی، تلاشها و مجاهدتهای مردمی، تلفات، کشتارها، زدوخوردها، همه‌ اینها در واقع هیچ شد، نابود شد در ظرف کمتر از پانزده سال!»

به همین جهت در گفت‌وگویی با مسعود رضایی پژوهشگر تاریخ، دلایل نقد رهبر انقلاب به تاریخ پهلوی و انقلاب کبیر فرانسه را بررسی کردیم.

سلام و تحیت؛‌ با توجه به اشاره رهبر انقلاب در دیدار خانواده شهدای امنیت به وضعیت اسف بار رژیم پهلوی و قاجار، دلایل نقد ایشان را تشریح کنید.

وضعیت رژیم قاجار و پهلوی
مسعود رضایی: در دوره قاجار و پهلوی، ایران با وضعیتی مواجه بود که مورد رضایت مردم نبود و در نهایت در دوره پهلوی دوم، با خیزش انقلابی مردم ایران و سقوط رژیم پهلوی، راه جدیدی در پیش روی ایرانیان گشوده شد. درباره این دو دوران، چند نکته حائز اهمیت است که باید به آن‌ها اشاره کنیم.

ضعف مفرط رژیم قاجاری
آنچه که در دوران قاجار در کشور ما به صورت واضح به چشم می‌خورد، مجموعه‌ای از ضعف‌ها و بی‌تدبیری‌ها است که موجب وارد آمدن خسارات جبران‌ناپذیر به کشور و ملت ایران گردید. در ابتدای این دوران طی دو دوره جنگ با روسیه، بخش‌های وسیعی از سرزمین‌های شمالی ایران از دست رفت و پس از آن نیز شاهد جدا شدن بخش‌های دیگری از مام میهن بودیم که ازجمله آنها می‌توان به جدایی هرات و همچنین بخش‌هایی از بلوچستان از ایران اشاره کرد که با اعمال زور و کارگردانی انگلیس صورت گرفت.

دوران قراردادهای استعماری
استیلای انگلیس و روسیه بر ایران در دوران قاجاری، یکی از تبعات ضعف فراگیر کشور ما در این برهه از تاریخ است. در حقیقت ایران در میان دو کشور قدرتمند گرفتار آمده بود که با یکدیگر بر سر کسب امتیازات هر چه بیشتر مسابقه گذارده بودند و اگرچه در این مسابقه عمدتاً انگلیسی‌ها به امتیازات بیشتری دست می‌یافتند اما روس‌ها نیز از این گونه امتیازات بی‌ بهره نبودند و در این میان، بازنده ملت ایران بود. قرارداد نفتی دارسی تنها یک نمونه از این قراردادهای استعماری بود که برای چندین دهه انگلیس را بر نفت ایران مسلط کرد و پس از آن نیز در دوره پهلوی، با شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت طی یک کودتای آمریکایی-انگلیسی، آمریکاییها هم بر سر این سفره نشستند و به غارت ثروت ملی ایرانیان پرداختند.

پهلوی؛ نخستین حاکمیت بر پا شده در ایران توسط بیگانه
با استقرار رژیم پهلوی در ایران توسط انگلیسی‌ها، برای اولین بار در تاریخ کشور ما، حاکمیت کشور با طراحی و اقدام یک قدرت بیگانه شکل گرفت. پیش از آن، چنین واقعه‌ای در ایران سابقه نداشت تا پیش از این، اگر کسی حاکم می‌شد، به واسطه رقابت‌هایی بود که بین مناطق مختلف، قبایل، ایلات و خاندان‌های بزرگ صورت می‌گرفت. در این کشاکش‌ها یکی بر دیگری غلبه می‌کرد و قدرت را به دست می‌آورد. اما در مورد پهلوی باید گفت حاکمیت مستقیماً توسط یک قدرت بیگانه در کشور ما بنیان‌گذاری شد و این وابستگی رژیم پهلوی به بیگانه، که تا آخر ادامه داشت، یکی از دلایل عمده نارضایتی مردم ایران بود. 

اگرچه پس از جنگ جهانی دوم این وابستگی از انگلیس به آمریکا منتقل شد، اما اصل وابستگی همچنان پابرجا ماند. مردم ایران با توجه به سابقه تمدنی چندین هزار ساله و با توجه به دین و فرهنگ اسلامی خودشان اساساً وابستگی به بیگانه را در شأن خود نمی‌دانستند و این امر یکی از عوامل بزرگ نهضت اسلامی و انقلابی مردم بود.

اسلام‌ستیزی رژیم پهلوی
نکته دیگری که در رژیم پهلوی وجود داشت، تلاش در جهت اسلام‌ستیزی بود که این نیز ناشی از وابستگی آن به بیگانگان بود. با توجه به تجربه تاریخی انگلیس و آمریکا از آثار و تبعات فرهنگ و تفکر اسلامی در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، آنها اسلام را یک سد بزرگ و یک مزاحم همیشگی برای اهداف و مقاصد استعماری خود می‌دیدند و بنابراین طرح بلندمدتی را برای اسلام‌زدایی از ایران در نظر گرفته بودند که رژیم پهلوی عامل اجرای آن بود. البته هرچند گاه‌به‌گاه شاه بنا به برخی ضروریات و مقتضیات، تظاهر به اعتقادات اسلامی و رفتارهای مذهبی می‌کرد، اما مردم ایران با توجه به مجموعه سیاست‌ها و اقدامات رژیم پهلوی، ماهیت پوچ و ریاکارانه این تظاهر به دین‌داری را به خوبی می‌فهمیدند.

آنان به وضوح می‌دیدند که سیاست‌های رژیم پهلوی در مسائل سیاسی، فرهنگی و اعتقادی، کاملاً مبتنی بر همان طرح کلی اسلام‌زدایی از ایران است تا جایی که در اواخر حیات سیاسی خود، حتی آن تظاهر به دینداری را هم کنار گذارد و در ماه مبارک رمضان در جریان جشن فرهنگ و هنر شیراز، اقدام به برگزاری یک نمایش بسیار مستهجن در ملاء عام کرد. 

آنتونی پارسونز در خاطرات خود در این باره می‌گوید در ملاقاتی که بعد از این واقعه با شاه داشته به او گفته است که اگر چنین نمایشی در یکی از شهرهای انگلیس در ملاء عام اجرا می‌شد، مردم عوامل و بازیگران آن نمایش را زنده نمی‌گذاشتند و شاه در مقابل این سخن پارسونز تنها به لبخندی اکتفا کرده است. 
بنابراین مردم ایران با توجه به اعتقادات عمیق اسلامی خود، قادر به تحمل این گونه سیاست‌ها و اقدامات ضداسلامی نبودند و مخالفت با این مسأله را باید یکی از ریشه‌های انقلاب اسلامی به شمار آورد.

وابستگی اقتصادی و نظامی به بیگانه

وابستگی رژیم پهلوی به بیگانه تنها در مسائل سیاسی مربوط میشد؟

رضایی: گذشته از وابستگی سیاسی به بیگانه، رژیم پهلوی از نظر اقتصادی و نظامی نیز بشدت وابسته به بیگانه بود. اگرچه این رژیم با توجه به درآمدهای نفتی روزافزون خود تلاش میکرد برخی نیازهای مصرفی جامعه را تأمین کند، اما مردم ایران به خوبی می‌دیدند که کشورشان در حوزه‌های اقتصادی، صنعتی و مسائل نظامی کشور تا مغز استخوان وابسته به بیگانه است. این مسأله بویژه در عرصه نظامی که هزینه سرسام‌آوری صرف آن می‌شد، با وضوح بیشتری به چشم می‌خورد.
جالب این که اگرچه روابط باصطلاح گرم و صمیمانه‌ای بین شاه و آمریکا برقرار بود، اما این مسأله مانع از سودجویی‌های کلان کاخ سفید در فروش ادوات نظامی به ایران نمی‌شد تا جایی که بنا به آنچه در یادداشت‌های اسدالله علم وزیر دربار شاه آمده است، آمریکایی‌ها قیمت فروش هواپیماهای جنگی به ایران را دو تا سه برابر بیشتر از قیمت واقعی آنها با رژیم پهلوی حساب می‌کردند.

این وابستگی همه جانبه به بیگانه برای مردم ایران، که خود را دارای شان و جایگاهی بالا می‌دانستند و قادر به اداره امور کشورشان بودند، به هیچ وجه قابل قبول نبود اما رژیم وابسته، آن‌ها را در موقعیتی قرار داده بود که قادر به اتکا به توانایی‌های خود نبودند و این مسئله یکی دیگر از دلایل نارضایتی مردم ایران بود.

فضای خودتحقیری و بیگانه‌پرستی
مسئله بعدی، فضای خودتحقیری و بیگانه‌پرستی بود که رژیم پهلوی در جامعه ایران حاکم کرده بود. این رژیم به گونه‌ای رفتار می‌کرد که گویا غربی‌ها، اعم از آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، از نژاد و انسان‌های برتر هستند و ایرانی‌ها انسان‌های فرودست و از نژاد پست به شمار می‌آیند. این نگرش در تمام عرصه‌ها، اعم از علم، تکنولوژی، اقتصاد و روابط بین‌الملل، احساس می‌شد. آنچه از مجموعه رفتارهای رژیم پهلوی در عمل و واقعیت برمی‌آمد این بود که ایرانیان قادر به ایستادن روی پای خود نیستند و باید به یک قدرت بیگانه اتکا کنند. این مسئله نیز با توجه به فرهنگ اسلامی مردم ایران، که خود را شایسته عزت و استقلال می‌دیدند، مورد نارضایتی و اعتراض قرار داشت.

استبداد و سرکوب

در دوره پهلوی، استبداد و دیکتاتوری بسیار شدید بود. دیکتاتوری که از زمان رضا شاه آغاز شد و به جز یک مقطع کوتاه بین سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، با تمام قدرت ادامه یافت. این استبداد و سرکوب‌های شدید، به ویژه توسط ساواک و شکنجه‌های ضد انسانی که انجام می‌دادند، خشم و نارضایتی مردم را برانگیخت.
این‌ها و مجموعه‌ای از عوامل ریز و درشت دیگر، موجب شده بودند که کشور ایران در ضعف و ناتوانی به سر ببرد و قدرت و اعتبار خود را در وابستگی به آمریکا بداند.

به عبارت دیگر برای رژیم پهلوی، وابستگی تام و تمام به آمریکا، نه یک امر مذموم و ناشایست بلکه یک امر کاملاً معقول و منطقی و محتوم به شمار می‌رفت و هیچ راه و چاره دیگری را هم برای خود متصور نبود و صدالبته که اگر این وابستگی موجب چپاول و غارت کشور توسط کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا می‌شد و هزینه‌های گزافی برای ایران و ایرانیان در بر داشت، از نظر پهلوی گریزی از آن وجود نداشت. طبیعتاً مجموعه این این مسائل موجب نارضایتی مردم از رژیم پهلوی شد.

در این حال با اوج‌گیری نهضت امام خمینی آغاز شد و طرح افکار و ایده‌ها و شعارهایی چون «ما باید مستقل باشیم»، «ما از توانایی‌ها و ظرفیت‌های بسیار بالایی برای پیشرفت در زمینه‌های مختلف برخورداریم»، «ما قادر به اداره امور خود در عرصه‌های گوناگون هستیم»، «ما می‌توانیم به قله‌های علمی دست یابیم» در میان مردم طنین انداخت، روح جدیدی در کالبد مردم ایران دمیده شد و خیزشی امیدوارانه بر پا شد که در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ انجامید و فصل جدیدی از تاریخ این مرز و بوم آغاز گردید.

اینک با گذشت بیش از چهار دهه از آن برهه، ملت ایران با طی کردن مسیری پرافتخار، به دستاوردهای بزرگ و چشمگیری در زمینه‌های مختلف دست یافته و ایران از یک کشور وابسته و ضعیف به یک کشور مستقل و قدرتمند تبدیل شده است و با رهنمودها و توصیه‌ها و تأکیدات مستمر و مؤکد رهبری، همچنان در این مسیر گام برمی‌دارد.

فصل دوم: انقلاب فرانسه و آرمان‌های ناتمام

رهبری به انقلاب بزرگ فرانسه نیز اشاره‌ای داشتند؛ چه شد که آن حرکت بزرگ به آرمان‌های خود پایبند نماند؟

رضایی: آن چیزی که مقام معظم رهبری در مورد انقلاب فرانسه تاکید داشتند این بود که اگرچه انقلاب فرانسه از شهرت و آوازه بسیار بزرگی در دنیا برخوردار است و یک رخداد مهم در تاریخ بشری محسوب می‌شود، اما این انقلاب نتوانست در گام‌های نخست به آرمان‌ها و شعارهای خود پایبند باشد و آن‌ها را عملی کند.

درگیری‌های پس از انقلاب فرانسه
یکی از مسائل مهمی که پس از انقلاب فرانسه به وجود آمد، درگیری‌های شدید بین گروه‌های انقلابی و اقشار مختلف بود. اینها بعد از انقلاب درگیر جنگ و خونریزی با یکدیگر شدند که در خلال آن یک دوره بسیار سخت و تاریک به وجود آمد.

 این دوران به دوره ترور و وحشت معروف است که با اعدام‌ها و کشتارهای فراوانی همراه بود تا جایی که حتی برای این که بتوانند تعداد بیشتری از محکومان را در کوتاه‌ترین زمان ممکن اعدام کنند، از دستگاهی به نام گیوتین استفاده می‌کردند. همچنین به این ترتیب قصد داشتند هزینه‌ها را کاهش دهند، چرا که تولید گلوله و مهمات بسیار گران تمام می‌شد. درباره این دوران، کتاب‌های زیادی نوشته شده با مطالعه آنها می‌توان دریافت چه وضعیت دهشتناکی بر فرانسه بعد از انقلاب حاکم می‌شود.

دوره دیکتاتوری ناپلئون
پس از سرنگونی پادشاه فرانسه و اعلام جمهوری، چیزی کمتر از ۱۵ سال طول کشید تا ناپلئون بناپارت که خود برخاسته از وضعیت هرج و مرج بعد از انقلاب بود، یک رژیم امپراتوری جدید در فرانسه برپا کند. ناپلئون تمام آن آرمان‌هایی را که انقلابیون فرانسه برای آن مبارزه کرده بودند را نادیده گرفت و خود را به عنوان یک امپراتور در فرانسه مطرح کرد. این امر به عنوان یکی از شکست‌های بزرگ انقلاب فرانسه شناخته می‌شود.

بعد از به قدرت رسیدن ناپلئون، جنگ‌های متعددی آغاز شد که هزینه‌های زیادی برای فرانسه به همراه داشت و منابع انسانی و اقتصادی کشور را به شدت تحت فشار قرار داد. این جنگ‌ها در نهایت موجب وارد آمدن آسیب‌های جدی به فرانسه و دچار شدن این کشور به بحران‌های عمیق شد.  

 ممنونم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

رضایی: در پناه خدا…

منبع: فارس

+